ام ّ‏ذرّ بانویی سخنور

نويسنده: جواد محدثی

بانویی سخنور و همسر ابی‏ذر

در زندگی مشترک زن و مرد، هیچ عاملی به قدرت همدلی و همفکری، بنیان خانواده را محکم و استوار نمی‏سازد. زندگانی سراسر فداکاری و مبارزه ابوذر غفاری ـ صحابی والاقدر پیامبر اکرم(ص) ـ از این مزیت برخوردار بود و این زن و شوهر، (ابوذر و امّ‏ذرّ) همدل و هم‏ایمان بودند و در صداقت و ثبات قدم نیز، کم‏نظیر.
دعوت الهی پیامبر خدا تازه آغاز شده بود. در آن دوران نخست، یاران محمد(ص) بسیار اندک بودند و پیوستگان به آیین اسلام، با خطرهای بسیار مواجه می‏شدند. از این‏رو، مسلمانی، شجاعت و ایثار و از جان گذشتگی بیشتری می‏طلبید، و در نتیجه، ارزش گرایش مسلمانان صدر اسلام به دعوت محمد(ص) بیشتر بود.
امّ‏ذر، و همسرش ابوذر، از نخستین گروندگان به وحی و دین خدا بودند و صداقت ایمانشان را هم با یک عمر تلاش و مجاهدت به اثبات رساندند. تا آنجا که رسول خدا(ص) در باره این صحابی شجاع و باایمان فرمود: «بر راستگوتر از «ابوذر»، نه آسمان سایه افکنده است، و نه زمین آن را تحمل کرده است».

شیرزن غِفار

«ام‏ذرّ»، علاوه بر فضایل معنوی و ایمان والا، از سخنوری و فصاحت و بیان هم برخوردار بود و از زنان شاعر در میان عرب بشمار می‏رفت و از شجاعت و بی‏باکی هم بهره داشت.
در تاریخ است که در سال ششم هجری، ابوذر مشغول چرانیدن شتران پیامبر بود. یکی از مشرکان به نام «عیینه بن‏حصن»، به همراهی عده‏ای دیگر حمله کردند و شترانی را که در اختیار ابوذر بود به غارت بردند. در این یورش، هم پسر ابوذر به شهادت رسید، هم یکی دیگر از افراد قبیله «غفار» کشته شد و هم «ام‏ذر» گرفتار چنگ مهاجمان شد.
«ام‏ذرّ»، این زن آزاده اسیر، با آنکه داغ پسر دیده بود، اما غارتگران مهاجم را غافلگیر نموده و سوار بر یکی از شتران شد و شبانه از آنجا که گرفتار بود گریخت و به مدینه آمد. (منتهی‏الامال).
امّ‏ذرّ، به خاطر آنکه توفیق داشته در عصر پیامبر اسلام(ص) باشد و به او ایمان آورد و سخنان آن حضرت را بشنود و روایت کند، در ردیف صحابه پیامبر(ص) محسوب می‏شود.

ماجرای اسلام‏آوردن

حادثه اسلام‏آوردن این زن و شوهر نیز جالب است.
پیامبر اکرم(ص) هرگاه قصد تفریح و مزاح داشت، از ابوذر می‏خواست که ماجرای اسلام‏آوردن خود را بازگو کند. ابوذر نیز آن ماجرا را این گونه روایت می‏کند:
در قبیله خویش (پیش از اسلام) بتی داشتیم که نامش «نَهم» بود. یک روز نزد آن بت رفتم و مقداری شیر که دوشیده بودم جلویش گذاشتم و رفتم. کمی که از بت دور شده بودم، نگاه خود را دوباره به آن سوی برگرداندم، که ناگهان دیدم سگی آمده و آن شیر را می‏خورد. دیدم که سگ، پس از خوردن شیر، پای خود را بلند کرد و بر آن بت ادرار کرد. همانجا این شعر را سرودم:
«هان! ای نَهم! اکنون مقدار شرافت و ارزش تو را دریافتم.
خودم با چشمم دیدم که سگ، آن گونه به تو اهانت کرد، و تو حتی نتوانستی آن سگ را از خود برانی».
«امّ‏ذر» که سخن مرا شنید، گفت: گناهی بزرگ و جرمی عظیم مرتکب شدی، که به بت «نهم» توهین کردی.
وقتی ماجرای سگ و شیر و بول کردن سگ را بر بت، برایش توضیح دادم، خطاب به من چنین سرود:
«ای پسر وهب! برای ما خدایی بخشنده و بزرگوار بجوی.
آن خدایی (بتی) که نتواند در برابر یک سگ، از خود دفاع کند، خدا نیست.
پرستنده سنگ، گمراه است و انسان خردمند در برابر سنگ، سجده نمی‏کند.»
رسول خدا(ص) پس از کلام ابوذر، فرمود:
«امّ‏ذر» راست گفته است که جز گمراهان، کسی سنگ را نمی‏پرستد «فَما عبدالحجارةَ غیر غاوٍ».

از شیفتگان علی(ع)

«امّ‏ذر»، تا پایان عمر، به اسلام و رسالت و ولایت وفادار بود.
وی، ارادت خاصی به علی(ع) داشت و از شیفتگان او شمرده می‏شد. آنگاه هم که شوهر مبارزش ابوذر غفاری، در راه حفظ ارزشهای اسلام و مبارزه با تبعیض و سوء استفاده از بیت‏المال، مورد غضب دستگاه خلافت قرار گرفت و در تبعیدگاه «ربذه» به شهادت رسید، امّ‏ذر با دختر خویش به خانه علی بن‏ابیطالب(ع) آمدند و تحت حمایت و سرپرستی آن بزرگوار قرار گرفتند.
این درس بزرگ «ام‏ذر» به همه بانوانی است که در عصر آشوبهای فکری و تبلیغات ناسالم نیز، «رهبری صحیح» را بشناسند و عشق و ولای او را در سینه بپرورند و حتی با شهادت شوهرشان به دست مخالفان، دست از حمایت از رهبری و ولایت بر ندارند.

تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله